من موفق شدم الان ۱۲۷ پوندم...۲۳ پوند کم کردم ... عاشق خودمم ...
الان از اون دوران ۶-۷ ماه گذشته و ما دوباره با هم زندگی می کنیم ...
الان داره چند اتفاق جدید پیش می اد که از یکیش حسابی می ترسم ...
اگه اون دختره بیاد و زندگیمو به هم بریزه چی ؟؟؟
همون مادردختره یک بار حسابی سعیشو کرد و تا حد زیادی هم موفق بود...
هنوز هم امید دارم که نمی آد با اینکه می دونم همه چیز قطعیه و می آد...
این امید چیز غریبیه!!! بدون اون نمی شه زندکی کرد...
ان وقت که گفتی تا آخر با تو هستم خاطرت هست؟؟؟
آن سان که گفتی دوستت دارم خاطرت هست؟؟؟
یا که گفتی با من بمان؟؟؟
شاید همه را من تصور کرده ام و خاطرم نیست...
واقعآ خاطرم نیست...
خاطرم هست که گفتی با تو می مانم تا همیشه...
همه دروغهایت خاطرم هست...
عزیزم خوش باوریهایم خاطرم هست...
سادگی هایم خاطرم هست...
برای خودم می نویسم که یادم نرود این روزها را...
برای اینکه یادم بماند که ارزش نداشت...
برای اینکه یادم بماند که قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری...
برای اینکه یادم باشد که قدر خودم را خودم بدانم ...